هم ولایتی سلام!

هم ولایتی سلام!

برنامه هم ولایتی از ویژه برنامه های شبكه فارس است كه در روستاهای سراسر استان ضبط میشود و آداب و رسوم و خصوصیات و ویژگی های گوناگون زندگی روستایی در فارس را به نمایش میگذارد. ماه گذشته عوامل تولید این برنامه ویژه برنامه ای را در روستای بلغان ضبط كرده اند، که در ایام عید نوروز دو بخش از آن به نمایش گذاشته اند که میتوانید در لینک زیر آنها را مشاهده کنید.

تهیه کننده: فرزانه رضاپور
کارگردان: مسعود باغبان فتوت
تصویر بردار: شهاب فردوسیان
مجری: مهدی بحری
تدوین: محمد مقتدری

 

جشنواره نوروزی بلغان 92

جشنواره نوروزی بلغان 92

این جشنواره فرهنگی و هنری دومین سال عمر خود را به زیبائی و شایستگی پشت سرگذاشت. حدود یک صد نفر از تحصیلکرده های (دختر وپسر) باذوق و سلیقه و توانمند و خردمند بلغانی جشنواره ۱۳۹۲ بلغان راضمن برپائی حدود ۳۰ غرفه گوناگون (نمایشگاه کتاب، فرهنگ وهنر، بازی های محلی، کارگاه های آموزشی،ابزارآلات کشاورزی و چاه آبیاری قدیمی، انواع صنایع دستی، محافل گفت و شنود و نشست و برخاست با شرکت معتمدین وریش سفیدان محلی، چایخانه و نوشیدنی ها) و برنامه های دیدنی و متنوع دیگر را به طور خستگی ناپذیر و عاشقانه و دلسوزانه نظارت و مدیریت کردند که بسیار ستودنی بود.

جشنواره فوق ساعت ۲۰ شب سی ام اسفندماه ۹۱ با مشارکت و حضوراقشار مختلف مردم (روحانیون، فرهنگیان، دانشجویان، دانش آموزان، اعضای شوراهای اسلامی، دهیاران، مسئولین و متولیان محلی و منطقه ای و اهالی روستای بلغان و روستاهای مجاور) و مدعوینی از شهرستان های خنچ، لارستان و بخش های اوز و جویم افتتاح گردید.

برنامه شب اول جشنواره با تلاوت آیاتی از کلام الله مجید توسط آقای خواجوی و خیر مقدم خانم احراری به نمایندگی از طرف کمیته اجرائی جشنواره و خوش آمد گوئی آقای عبدالجلیل رجائی ریاست محترم شورای اسلامی بلغان به مدعوین آغاز و در ادامه باسرودن اشعاری حماسی و بیاناتی متاثر از روایات دینی بوسیله مجری همراه با هنرنمائی آقای حافظ رافعی از نوازندگان سنتور(اهل بلغان) و سخنرانی آقایان حاج شخ سعدالدین صدیقی و حاج عبدالکریم دانشی و بازدید از غرفه های جشنواره خاتمه یافت.

جشنواره برای بازدید عموم به مدت ۳ شبانه روز دایر بود و بسیارمورداستقبال وتوجه بازدید کنندگان قرار گرفت.

طراحان جشنواره ابتکار خویش را آمیخته به سرشت آدمی که ناخودآگاه مجذوب زیبائی هاگردیده و خلاقیت های هنری را استقبال و گوهروجود را در ضمیر به چینش همسان و موزون هدایت و ناسازگاری و آشوب و نابسامانی را برنمی تابد ،دستمایه نوروزی ۹۲ خود را با هدف بازتاب اندیشه های خلاق و تبلور سرشت کمالگرای انسان که همواره فرهنگ وادب و هنر را به موازات پدیده های نو تعریف و می ستاید برای دومین سال به منصه ظهور و اجرا درآوردند که با اقبال عمومی و مشارکت گسترده مردم منطقه مواجه و بسیار مفید و سازنده بود.

زیبائی های جشنواره امسال بلغان زیاد بود. تعامل و همکاری روحانیت محلی (بلغان) و بعضا”روحانیون منطقه در امر برگزاری مراسم جشنواره (همراه باحسن نیت، ژرف اندیشی و صداقت به دور از هرگونه منفی بافی، تحجرو عقب گرائی) ضمن حضوردائم در مدت زمانی که کار جشنواره ادامه داشت چشمگیر و مثال زدنی و موجب خوشحالی عمومی واعجاب بود!

سخنران شب افتتاحیه نیز یکی از روحانیون برجسته اهل سنت آقای حاج شیخ سعدالدین صدیقی از کاریان کهن به عهده داشت که با بیاناتی گیرا و شیوا و دل نشین ضمن اشاره به آیاتی از قرآن مجید و احادیثی از رسول گرامی اسلام همایش هائی از این دست را برای معرفی صنایع دستی، نمایش خلاقیت های محلی، کشف استعدادهای ناشناخته روستائی، تشویق مبتکرین و نخبگان جوان، مقایسه، تحلیل و کنکاش سنت با نوآوری های بالنده و پویا را مورد تائید و ترویج دین مبین اسلام دانست و ضمن قدردانی از دست اندرکاران جشنواره افزود که چقدر شایسته است، متولیان امور روستائی بادید حمایت از این گونه فعالیت های ارزشمند توجه کرده و برای رشد اندیشه های مترقی و توسعه پایدار روستائی از هیچ کمک و تشویقی دریغ ننمایند.

در ادامه برنامه های افتتاحیه آقای حاج عبدالکریم دانشی روحانی برجسته اهل بلغان (سردفتر ازدواج و طلاق شهراوز) ضمن بیاناتی به حکم (لم یشکر المخلوق ولم یشکر الخالق) بسیاری از خیرین محلی و غیرمحلی که درسطح بلغان مراکز عام المنفعه از جمله مرکز بهداشتی و درمانی بلغان که توسط آقای حاج عبدالله سلحشور و برادران( اهل محلچه بخش اوز) سال ها قبل دایر و مورد بهره برداری اهالی منطقه قرار گرفته است و احداث کنندگان مساجد، مدارس واشخاصی که درامر عمران و آبادانی و رشد و توسعه این روستای سرزنده و باشور و شوق نقش ارزنده ایفا کرده اند نام برد و به اتفاق آقایان حاج شیخ محمد دبیری امام جمعه محترم بلغان وحاج سید حسن صدیقی از مدرسین عالیقدر مدارس دینی اهل سنت به چندتن از خیرینی که درهمایش حضور داشتند ضمن تشکر حضوری لوح تقدیر اهداء و برای خیرین متوفی نیز رحمت و مغفرت از درگاه خداوند سبحان خواستارگردیدند.

ازجمله اقدامات خوب وپسندیده دست اندرکاران جشنواره دادن جوایز نقدی به برندگان مسابقات و سرگرمی ها و … واهدای لوح تقدیر به مجریان فعال و کسانی که برای برپائی جشنواره کمک مالی کرده بودند ضمن معرفی و تشکر حضوری بود.

یک دستگاه آمبولانس نیز که توسط خیرین بلغان- کاریان- احمدمحمودی (آقایان عبدالله ابراهیمی – سفیر کشتکار – چنگیز ابراهیمی و کامبیز قایدی ) به تازگی خریداری و به درمانگاه بلغان اهداء گردیده بود ضمن قدردانی واعطای لوح تقدیر درمعرض دید شرکت کنندگان گذاشته شده بود.

همان طوری که فوقا” اشاره بعمل آمد زیبائی ها و تاثیر جشنواره امسال بلغان که شوق و ذوق، استقبال و مشارکت فوق العاده عمومی را در سطح منطقه در پی داشت زیاد بود که پرداختن به همه آن ها موجب تطویل نوشتار و خسته شدن خوانندگان عزیز می شود.

در پایان ضمن عرض خسته نباشید و تقدیر، امید است که مجریان جشنواره از ضعف های احتمالی، کمی ها، کاستی ها، خستگی و دردسرهای برگزاری این همایش ( سازنده ومفید) در جهت ترغیب اهالی روستاهای مجاور به انجام فعالیت های مشابه و تشویق خیرین به عمران و آبادانی روستاها هیچ گونه بیم و دلسردی به خود راه نداده و به پشتوانه دو سال تجاربه دراین مورد، سال بعد نیز هم زمان با تحول طبیعت و جشن های نوروزی (وشادی های بیشتر مردم ایران در امر حل وفصل مشکلات روز افزون اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و…) شاهد برگزاری سومین جشنواره نوروزی موفق بلغان به طور پربارتر باشیم.ان شاالله

—————–

منبع وبلاگ نسیم کاریان کهن در تقویم تاریخ (سردار نوروزی)

اشعاری از فیروز بلارک در رابطه با جشنواره نوروزی بلغان

اشعاری از فیروز بلارک در رابطه با جشنواره نوروزی بلغان

هر آنکس یا خدا خواهد بگـــوید*

کــلام خــالقــــــــش باید ببوید*

تحرک با تلاش همـــراه غـــیرت*

چــو بذر زیر خــاکش کرده ، روید*

به بلغان گشته یک جشنواره برپا*

در این گنجینه کـس دُرّی بجــوید*

شکوه عشـــق روید خــاک بلغان*

هـرآنکس معـرفت خواهـــد بپوید*

قدوم حاضــــرین بر چشـم بلغان*

به دیده می گذارم هر کــه گــوید*

تلاش و غیرت و مردانگـی بیــن*

ز علــم و فـن، ید جــــانانه روید*

تخصص دارد و تکنیک و تاکتیک*

حـریفـــش نیر نتــــواند ربویــد*

بیا فیروز و گـــو حمد خـــداوند*

کـه رحمش خاک بلغان را بشوید*

غزلی از شاعر عین الدّین روستایی

آن چه مي خوانيد قطراتي است به جا مانده از سرشك قلمي استوار كه تعهّد و ذوق ادبي را درهم آميخته و تركيبي موزون از سوز و گداز و هنر شاعري را رقم زده و هر مصرع و بلكه هر كلمه اش به راستي حاكي از پيوندي است ناگسستني ميان احساس و عرفان، كه در طبعي لطيف، سخنی برآورده است يادآور غزل هاي طبع نواز حافظ لسان الغيب. و اين گونه است كه ازعين الدّين قرّة العيني ساخته و روستايي را تجسمي گردانده از سخن داني حافظ براي روستا:

اي خوش آن دوست كه در وقت غمم ياد كند / بـــه صـفـــاي قدمي جان مرا شاد كند
اي خوش آن كوبه دعايي زِ دَمِ همت خويـش / يك دم از عـاشق دل خسته ی خود ياد كند
رنگ آبــــــاد نگيرد دل ويرانــه ی ‌مـــــــا / تــا نــه شمــشاد قدت باغ دل آباد كند
خاطرش رنــگ تكدُّر نپـــذيــرد هــــرگز / بـــسته ی بـند غــمي کاو زغم آزاد كند
داد خـويش از در او مي نبَرم بــر در غيــر/ آن بــــت سنگدل ار خود همه بيداد كند
نـه غـريب اسـت اگر عمر به كابــين طلـبد/ نوعروسي كه چنين عشوه به داماد كند
يوسف از عادت ديرينه نگردد هيهات / تــا چه افيون لبت با من معتاد كنــد

——-

ویراستار: مسعود دبیری

شیخ عبدالعزیز روستایی

شیخ عبدالعزیز فرزند علی نقی فرزند محمّد احمد بلغانی دوازدهم شهریور ۱۳۰۱ شمسی در بلغان به دنیا آمد. پدربزرگ وی، شیخ محمّداحمد خنجی، از نوادگان شیخ عبدالسّلام خنجی عالم شهیر خنج است. نَسَب شیخ عبدالسّلام با سه واسطه به عبّاس بن عبدالمطّلب عموی پیغمبر صلوات اللّه علیه و آله می رسد.

او تحصیلات علمی را نزد پدرش و مکتب دار بلغان آغار نمود و قواعد صرف و نحو عربی و نیز دستور زبان هندی را فرا گرفت. در خوش نویسی تبحّری تمام یافت؛ چنان که آثار باقی مانده از ایشان مؤیّد این معناست.
پس از تکمیل مراتب علمی، به مقام مکتب داری رسید و عهده دارتعلیم و تربیت کودکان روستا گردید. قرآن، مبدا و معاد، گلستان و بوستان سعدی، دیوان حافظ، فلکناز و حیدربگ از جمله موادّ درسی مکتب خانه بود. با تشکیل مدرسه ی ابتدایی و برچیده شدن مکتب خانه، وی به شغل نجّاری روی آورد.

شیخ در ده سال آخر عمر به علّت سکته مغزی خانه نشین گردید و سرانجام در روز بیست و یکم مهرماه ۱۳۷۸ دار فانی را وداع گفت. آثار باقی مانده از ایشان عبارت است از:

  1. منظومه ی موش و گربه مشتمل بر ۳۶۳ بیت
  2. قصیده ی قیر و کارزین مشتمل بر ۷۲ بیت
  3. قصیده ی دنیای ناپایدار مشتمل بر ۷۰ بیت
  4. غزل می صهبا مشتمل بر ۴ بیت

غزل می صهبا
بیا ساقی قدح در ده شرابی از می صهبا / چنان مست و خرابم کن که نشناسم زسر تا پا
مرا در مکتب عشق از بلای غم خلاصی ده / که نقشی برکشم در لوح دل از عهد و پیمان ها
مشو از مردم این دوره غمگین، زار و افسرده / مکن ای روستایی از غم دنیا شکایت ها
نشین در کنج خلوت از برای خود تفکّر کن / که تقدیر ازل شد گردش دنیا و مافیها

موش و گربه
شیخ عبدالعزیز این مثنوی را در ۳۶۳ بیت سروده است. وی در آغاز مثنوی می نویسد:

«خوانندگان محترم، آغاز حکایت موش و گربه خیلی جالب و حیرت انگیز است، ولی در پایان از بی وفایی دنیای ناپایدار و زمانه ی بی اعتبار و نفس امّاره ی سرکش که عدوّ روح است، برمثال موش گفتار گردیده که همیشه جنس انبار دل – که از خیر و تقوا و عبادت است- تاراج می نماید، و حکایت “موش و گربه” نام گذاشته ایم.»

برای آشنایی خوانندگان گرامی بخشی از ابیات آغازین و پایانی منظومه ی موش و گربه درپی می آید:

شکرلله خالق یزادن / رازق جمله عالم و انسان
حال این دوره شکر می باید / نعمتش گشته وافر و افزان
می کنم تازه قصّه ای آغاز / گرچه ناشکری است گفتن آن
گفتن بنده از خدا عفو است / چون بود یادبودی از دوران
قصّه ی موش می کنم آغاز / چون خدا داده است حکم بر آن
آن محمّدعلی احراری / آن که هست او زخواجه ی بلغان
جوجه انبار کرده هشت صد من / حال یک دانه ای نمانده از آن
جمع کرده است اسکناس کویت / لیک این جاست از ضررزدگان
نه محمّدعلی ضرر کرده / همه از دست موش سرگردان
………….
اوّل قصّه شُکر حق گفتم / ثانیاٌ فتنه های این دوران
از اذیّات موش و جنگ و جدال / عبرتی بهر مردمان زمان
چند بیتی دگر نصیحت و پند / گشت انجام آن به شرح و بیان
ای خدایا کریم بی چونی / تو بصیری و سمیعی و سبحان
اوّل و انتهای این قصّه / هر چه گفتار گشته است و بیان
غیر حق هر چه گشته ام ناطق / عفو فرما زبنده ی نادان
ماه شعبان چون گشته این گفتار / در امیدم من از مَه رمضان
سنه ی الف و سیصد و هفتاد / نه دگر به انتهایش خوان
هر که خواند دعا طمع دارم / چون که هستم زفعل خود حیران
زعصیان چو کوه برد و سست / یا الهی به بنده رحمی کن
بنده عبدالعزیز محزونم / خاکروب قدوم درویشان
یا الهی به مؤمنین رحمی / مؤمنات و برادر و یاران
باز خواننده و نویسنده / مستمع گر دلش شود جوشان
باز خوانید از درود و سلام / بر محمّد و اهل و اصحابان
انتهایش تحیّت و صلوات / ختم شد بر گزیده ی یزدان
من اقلّ کم ترین عبادالله / ساکنم هم زصادره ی بلغان
یا الهی به مؤمنین رحمی / مؤمنات و برادر و یاران

شیخ عبدالعزیز در پایان حکایت طولانی موش و گربه می نویسد:

« مختصراً به نظم آورده ایم تا برای رواج بازار فهم عامیان مبتدی از آغاز آن دلپذیر و از موعظه ی آن مستمع و از شرح آن منتفع گردند و لذا آقایانی که صدرنشینان مرتبه ی بلاغت و دقیق اندیشان دفتر معنی می باشند برای مطالعه تصادفاً مرئی گردد، امید است که به نظر پسند و به خاطر دریامتقاطر دانشمندان مزبور سهوی و یا نقصانی مشاهده شود، به دیده ی مهر مظاهر عفو منصرف گشته و مستدعی است که حقیر گوینده را به دعای خیر یادآور فرمایند.»

——-

ویراستار: مسعود دبیری

خواجه حسینعلی بلغانی

حاج حسین علی محمّدكریم بن محمّدتقی بن خواجه محمّدشریف بلغانی، پدر میرزامحمّد خطّاط بلغانی، اشعار فراوانی سروده كه قسمتی از آن در سینه ها جای گرفته و بخش زیادی از آن نیز متأسّفانه به علّت عدم كتابت، در لابه لای زمان گم شده است. آن گونه که از اشعار باقی مانده ی وی برمی آید، ایشان شیفته ی پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله وسلّم بوده و آرزوی دیدن آن حضرت را داشته است.

حاج حسین علی بلغانی بیش از ۶۰ سال عمر کرده و حدود سال ۱۲۷۰هجری شمسی از دنیا رفته است.

میرزامحمّد خطّاط بلغانی (بنا به گفته ی فرزند ایشان آقای حسین علی دبیری، در بین سال های ۱۳۲۰ و 1321شمسی به علّت بیماری حصبه یا وبا در خرمشهر وفات یافت) از فرزندان حاج حسین علی بلغانی بوده است. میرزامحمّد دانش فراوان و خطّ خوش و زیبایی داشته و شاگردان زیادی تربیت کرده است. به همین دلیل شیخ عین الدّین كوكبی – که به همراه گروهی دیگر، از طرف احصائیّه برای ثبت و صدور شناسنامه به منطقه آمده بودند- لقب دبیر را به ایشان اعطا و شهرت دبیری را برایشان ثبت كردند.

اینک بخشی از اشعار ایشان:
روم در مـكّه گاهی در مدینه/ مرا مهر خدا دارم به سینه
حسین دیــدار پیـغمبر ببینـد/ تمنّای مرا آخـر همینه
شفق شد كه طلوعش روشنی داد/ به سر دارم هوای سرو آزاد
حــسین دیــدار پیغمبر ببیند/ بگو كلّ جهان یك سر بَرَد باد

هنگامی كه حاج حسین علی برای سفر حج پا به کشتی می گذارد تا عازم مكّه شود، چنین می سراید:

خـداوندا كــه من حـمل غُرابم/ گــناه دارم ولی بنویس ثوابم
عــریضه كرد حسینی با خداوند/ نمی دانم چـه آیــد در جوابــم
كدام باغی است كه میوه ش كم نمیشه/ چرا شیر و عسل درهم نمیشه
قدِ رعــنای دلـــدار حــسینـی/ چــو سرو ناز اصلاً خم نمیشه
شــوم قربان امـر پاک یــزدان/ بَرم فرمان او هم از دل و جان
اگر پرسند او اهل كجا بود/ بــگو حاجی حسین خوّاج بلغان
“تبارك” خفتن و “یاسین” سحرگاه/ بخوان توبه، به حق عذر از خدا خواه
شود ضــامن حــسین بالِغانی/ محمّد در صف محشر، شفاخواه

شماری از بزرگان روستا مي گويند نام گذشته ی بلغان “بَلاغون” بوده است و بعضی نیز بر اين باورند كه بلغان در قديم “بالِغان” نام داشته است. شاعر در بیت پایانی اشاره ای به نام قدیم بلغان داشته و شايد هم به دليل وزن و آهنگ، بلغان را به صورت بالغان آورده است.

——-

ویراستار: مسعود دبیری