سروده ای درباره بلغان

سروده ای درباره بلغان

شکر ایزد را به‌جا می آورم
هرکجا نامی زِ “بلغان” آورم

مسند گرمی و شور است اینجا
حسّ و حالی به وفور است اینجا

حاجتی نیست به وصف و تعریف
شهره بودَست به “بلغان شریف”

شرح حال خواندنی داریم ما
چهره‌های ماندنی داریم ما

چهره‌ای چون “ممّدِ عبدالرحیم”
گیوه بافد؛ زنده بادا و مقیم!

وآن دگر هم “علنقِنِ محمدی”
در حصیر و بوریا سرآمدی

کدخدا داریم “خواجَه محدَلی”
روح او مغفور باد و مُنجَلی!

“ممّدِ زینل” هیچ یادش کنی؟
او که آورده به بلغان شرکتِ تعاونی

“شیخِ صدیقی”، امامِ جمعه‌ها
عاقدِ عقد و عروسی‌های ما

یادی از معلم عزیزمان “حسینعلی”
“طالبا” و “خواجَه اشرف”، مرحومِ “خواجه علی”

یاد باد آن شاعر و شیخِ عزیز
پدرِ بنده که بُد “شیخ عزیز”

مردِ اخلاص و عمل، عند الله
حاجیِ صدق و صفا “اسدالله”

توی این جشن و سرورِ جاری
خالیه جای “شهید احراری”

“حاجی عبدالله دبیری”؛ زنده باد!
مدرسه آورده او؛ پاینده باد!

اهل فضل و اهل شعر وفلسفه
وه چه بسیارند در این دهکده

راستی اطراف بلغان دیده ای؟
هیچ تو اکناف آن پیموده ای؟

چند وختِ نِچِسته “موه سُتَه”؟
یا “گدی” یا “اشکتِ رهکِ” و یا هُم “که سیَه”

آخرین باری که چِسته کی بُدِ؟
تَهِ “دِرَه”، تا خودِ خودِ “طِلادونِ”

اسم چندتا چشمَه تو بِشُم بِگِ؟
غیرِ اِ “خونووِ” و آن “پدگِ”

جَ یَیِ خَش دور ما فتُّ وفراوونِ کاکا
“بودر” و “گچی” و “سورون”…حتی اِ “برکه سه‌تا”

“نجم الدینِ”، “کُه‌زِ” و “دروَیِ دوکو”
“دشتِ مُشک” و “دشت گرد” و “گُلسِتو”

راستی امسال شاپُخ کسی “بالاتَوَه”؟
تحتِ “برکه‌یِ اسماعیل” یا تِک “دِرَه”

نونِیَ‌یِ محلّیمو خیلی خَشِ، قبول تهَه؟
پَتکِ “کواسِ” و “خِمیرِ شِری” هنو تهَه؟

“فَلزی” و “چووَلو”، “مَهیَتَکِ”
“نونِ نازک”…یکی دِگَه هم هَه…”لیتَکِ”

اِیا که وارَپخیم با “خوو” و ” تَوَه”
چه بگُم از “سُرِ” و “کلیَ‌سُرِ”، “مهیاوَه”؟

…خاب دِگه،

وختی نی اگِ نَه از بازِنِیامو هَم مَگُت
از پوشِشِ‌یَیِ قدیم و لباسِ زِنِیامو هَم مگت

“مُچِ‌فیل”، “یَلَختُر” و “پیش‌کل‌کُله”
“بُلاچَک”، “هفت‌سنگی” و “تیلمبَه”

“نَدربازی”، “ریخِ” و “کم‌بابا”
دُتِیا “سنگِ‌پیچِل‌پیچلانِ”، پُسِیا “دارتِپا”

جَیِ اِ هَمَه بازِنیا که (بَه قول لارنِیا) اِقد خَشِن
اُشگِلِتِ کامپیوتر و پلی‌استِیشِن.

…بگذریم؛ وخت کمِ و فرصتی نیُّ و مو چِدُم
وَلِ از همَش خَش‌تر اِیه:
“خرِ سوز، پاردُمِ سوز، دُمِشو بگیر که اومدُم”.

——-

مصطفی روستائی

سروده شد جهت “نخستین جشنواره‌ی نوروزی فرهنگ و هنر بلغان”

فروردین 1391

 

پِشكُل كُلَه peskol kola

نوع بازي: مشترك

وسايل: چند پشكِل يا سنگ

شمار بازيگران: دو نفر

زمان بازي: روز

شيوه ي بازي:

ابتدا در دو رديف تعدادي گود (معمولا در هر رديف 4 یا 5 گود) كوچك در زمين پديد مي آورند و در گوشه اي از هر دو سوي گودها، يك گود بزرگ تر پديد مي آورند. آن گاه در هر گود 5 پشكل مي گذارند.

بازيگر بايد يكي از خانه هاي خود را انتخاب كند و پشكل هاي آن را بردارد و يكي يكي در خانه هاي بعدي بگذارد و هر جا پشكل هايش تمام شد، پشکل های گود بعد را بردارد و در خانه های بعدی بگذارد و اين كار را ادامه دهد تا اين كه در مسير خود به يك گود خالي يا دو گود خالي برخورد كند. اگر در مسير خود به يك گود خالي برسد، گود بعد از آن، مال وي خواهد بود و مي تواند محتويات آن را در گودال خالي كنار رديف ها(که فقط متعلق به اوست) بريزد. اگر در مسير خود به دو گود خالي برخورد كرد، سوخته است.

پس از آن، نوبت بازيگر بعدي است که بازي كند. وي نيز اين بازي را هم چنان ادامه مي دهد. در مرحله ي بعد، پشكل هاي خود را در گودها مي گذارند و با توجّه به پشكل ها، گودها را از آن خود مي كنند؛ مثلٍا ممكن است يكي از آن دو 30 پشكل و ديگري ده پشكل برده باشد. با توجّه به این که در هر خانه(گود) 5 پشکل قرار می گیرد، در اين حالت 6 خانه از آنِ كسي است كه 30 پشكل داشته است و دو خانه از آنِ كسي كه ده پشكل داشته است. بازيگري كه دو خانه ي خود را از دست داده است، در هنگام بازي نبايد در آن دو خانه ي رقيبش كه در رديف خودش قرار گرفته است، پشكل بريزد، و در صورتي مي تواند محتويات خانه اي را كه پس از آن دو خانه است، مالك شود، كه خانه ي پيش از آن ها خالي باشد.
اين بازي آن قدر ادامه پيدا مي كند تا سرانجام همه ي پشكل ها از آنِ يكي از آن دو بازيگر شود.

—–

نویسنده: احمدنور احمدی کارشناس ارشد زبان و ادبیّات فارسی

شعری زیبا از شاعر جوان سعید جمالپور

شعری زیبا از شاعر جوان سعید جمالپور

تولد یافتم در شهر محمود* که سال شمسی ام هفتاد و یک بود*
نام من را، چون مبارک شد سعید* خنده بر لب غصه بر ما شد بعید*
هفت سال از عمر، آنجا سپری* خاطرات کودکی و خنده های گذری*
حیف آنجا در مسیر آب بود* مردمان در فکر کوچ و قلب ها بی تاب بود*
هر قبیله سوی جایی کوچ کرد* شهر محمودی به روزی پوچ کرد*
ما بسوی شهر بلغان آمدیم* سوی فرهنگ اصیل و اهل ایمان آمدیم*
از زمان کودکی هم درس بود هم کار جوش* زندگی با رنج و سختی، می شود چون شهد و نوش*
رشته تحصیل من معماری* تا هنر زنده بماند از پی دیناری*
رشته ام بیشترش طراحی است* یا که بهتر هنر جراحی است*
یک بنا بی جان کنم با جان بنا* تا که هر بیننده بیند روح شد از تن جدا*
 هر کسی خواهد بسازد خانه ای* قیمت پایین و زیبا بهر خود کاشانه ای*
می کِشم طرحی به اندک ثانیه*  هر که بیند زود گوید این بنا ساسانیه*
زدم دفتر کنار جوشکاری* دهم با ملت خود دست یاری*
یَلَختُر yalaxtor

یَلَختُر yalaxtor

نوع بازی: پسرانه
وسایل بازی: ــــــ
شمار بازیگران: حدّاقل ۶ نفر
زمان بازی: روز
هدف: تقویت نیروی دفاعی و جنگاوری و تقویت عضله های بدن.

شیوه ی بازی:

بازیگران بر اساس قرعه یا توافق به دو گروه تقسیم می شوند و در یک زمین به طول ۱۰۰- ۵۰۰ متر رو به روی هم صف آرایی می کنند. یکی از گروه ها بر اساس قرعه به عنوان گروه آغازکننده انتخاب می شود و از بین خود یک نفر را به عنوان «داماد» معرّفی می کند. این فرد باید هم نیروی بدنی خوبی داشته باشد و هم بتواند سریع بدود. گروه مقابل نیز یک نفر را در محل نگه می دارد تا اگر داماد خواست به قرارگاه آنان نزدیک شود، جلوِ او را بگیرد. آن گاه دو گروه بازی را شروع می کنند.

بازی بدین گونه است که همه ی افراد باید با دست خود (از جلو یا پشت) یکی از پاهای خود را بگیرند. بهتر است که انگشتان دست در انگشتان پا قفل شود. آن گاه با یک پای خود به صورت لی لی به جلو حرکت می کنند و با هم درگیر می شوند و سعی می کنند دستشان از پایشان جدا نشود، چون می سوزند.

داماد نیز باید هوشیارانه وضعیّت را بسنجد و تا آن جا که می تواند، از درگیری بپرهیزد، تا بتواند خود را به قرارگاه گروه مقابل برساند. اگر داماد بتواند در سه نوبتِ پی در پی خود را به قرارگاه برساند، گروه او برنده است و نوبت به گروه مقابل می رسد که با تلاش پیروزی آنان را خنثی کند. چنان چه داماد نتواند خود را به سلامت به مقصد برساند، گروهش بازنده ی بازی خواهد بود. بازی می تواند چندین دور ادامه یابد.

دو گروه می توانند توافق کنند که افرادی به عنوان «گوشی» نیز با خود داشته باشند.” گوشی” کسی است که به دلیل کمیِ سن یا … چندان چالاک نیست. وی می تواند بر روی دو پای خود راه برود ولی باید با یک دستش یکی از گوش های خود را بگیرد، و در هنگام بازی اگر افراد گروه دیگر بتوانند دستش را از گوشش جدا کنند، وی سوخته است و باید از بازی خارج شود.

کار اصلیِ گوشی کمک به افراد هم گروه است. او می تواند با افراد گروه دیگر درگیر شود و سعی کند قفل دست ها و پاهای آن ها را باز کند( دست و پایشان را از هم جدا کند). در این صورت، فرد مقابل سوخته است و نمی تواند در آن دور، بازی را ادامه دهد.

  • بازیهای محلی نخستین جشنواره نوروزی فرهنگ و هنر بلغان ۹۱
  • بازیهای محلی جشنواره نوروزی  بلغان ۹۲

——

نویسنده: احمدنور احمدی کارشناس ارشد زبان و ادبیّات فارسی

بلغان هم آپاراتی شد!

بلغان هم آپاراتی شد!

چند روز پیش تصمیم گرفتیم برای رفع مشکل ف-ی-ل-ت-ر ی-ن-گ شبکه ویدیوی یوتیوپ در ایران و برای راحتی هم محلی های عزیز یه شبکه ویدیویی برای روستای بلغان در ساپت آپارات راه اندازی کنیم، که از این به بعد سعی خواهیم کرد که به صورت همزمان ویدیوها رو بروی دو شبکه ویدیویی یوتیوپ و آپارات آپلود کنیم.

 

بعد از کلی درد و سر برای آپلود کردن فایلهای ویدیویی در آپارات (به علت محدودیت حجم فایل و سرعت پایان نسبت به یوتیوپ) بالاخر توانستیم اولین فایلهای ویدیویی رو به اشتراک بگذاریم. اگر همچنان مایل به تماشا برنامه مستند هم ولایتی هستید و هنوز موفق به تماشای آن بروی یوتیوپ نشده اید، متوانید با مراجعه با کانال ویدیویی آپارات بلغان آنها را در ۶ بخش ۷ دقیقه ای تماشا کنید.






 

سلام ای اهل بلغان مردم پاک

سلام ای اهل بلغان مردم پاک

سلام اي اهل بلغان، مردم پاک* سلام ای چون طلای مانده در خاک*
سلام من به جمع گرم یاران* در این ایام خوش، فصل بهاران*
دو بیتی شعر، وصف شهر بلغان* سروده شاعری ناپخته و خام*
بگویم از مکانش حوزه لار* فضای سبز، اینجا بوته ی خار*
درختان، نخل و گز، کلخنگ و بانه* که هر کس اولی دارد به خانه*
زبان ملتش باشد اچمی* کسی اول شنیده گفته رومی*
به بلغان فصل تابستان شده ده* زمستان دو شده بر ملتش مه*
به اینجا شاعری باشد گرانقدر* همان فیروز باشد طالع بدر*
معیشت بهر مردم قشم و بندر* کشاورزی رها شد آخر سر*
به کوهستان روی هر دره نامیست* به زیر چشمه ها یک کاسه جامی است*
یکی از دره ها نامش بودر شد* که دره بین آنها در به در شد*
یکی دیگر که شد نامش گراشی* عسل بوده فراوان در حواشی*
اگر خواهی روی از بهر پونه* به شهری برو ای مرد خونه*
چو باران خوب گیرد دشت لهواز* فراوان خهر و دل می گردد آغاز*
بدان سوغات بلغان خوردنی نیست* برای شهر دیگر بردنی نیست*
معطر می شوی همچون گل یاس* گرانتر قیمتش باشد ز الماس*
بله، ای دوستان مهیابه این است* که تک سوغات بلغان سرزمین است*
سعیدا وصف بلغان سخت باشد* میان حومه، خود بر تخت باشد*

شاعر: سعید جمالپور

 

اوّلی اوّلِ باری avvali avvale bari

اوّلی اوّلِ باری avvali avvale bari

نوع بازی: پسرانه
وسایل بازی: ــــ
شمار بازیگران: حدّاقل سه نفر
زمان بازی: روز
هدف: درست و شیوا سخن گفتن و تقویت عضله های بدن و سرعت و دقّت بازیگران .
شیوه ی بازی: افراد از بین خود یک نفر را انتخاب می کنند، آن فرد دست های خود را بر روی ران یا زانوی خود می گذارد و به حالت خمیده ( تعظیم ) در یک جا ثابت می ایستد افراد دیگر باید به ترتیب عبارت هایی بر زبان آورند و از روی فرد خمیده بپرند. هرکس عبارت ها را اشتباه بگوید، یا نتواند بپرد، یا بدنش با بدن فرد خمیده تماس برقرار کند و یا در موقعی که باید بدنش با فرد خمیده تماس بگیرد، تماس نگیرد، بازنده خواهد بود و جایش با جای فرد خمیده عوض می شود .

عبارت هایی که باید بر زبان رانده شود، چنین است :

  • اوّلی اوّلِ باری avvali Avvale bari
  • دومی دو زُلفِ یاری dovvomi do zolfe yari
  • سومی سه پا وَ دینِ sevvomi se pa va dine
  • چارمی چارپَیِ گووِ caromi car pay gaove
  • پنجمی پنجه ی شیرِ panjompanjaye sire
  • ششمی شیشَه ی شرابِ sesomi sisaye sarabe –
  • هفتمی هفت آسمونِ haftomi haft asemune
  • هشتمی گنج رَوونِ hastomi ganje ravune
  • نهمی ماه زَنونِ nohomi mahe zanune
  • دهمی ماه خَرونِ daoimi mahe xarune
  • یازدهم نزدیک به سالُم yazdahom nazdik be salom
  • دوازدهم سالُم تمومِ dovazdahom salom tamume
  • سیزدهم سالُم تَمومِ تمومی sizdahom salom tamume tamumi
  • چاردهم سالِ گُلنارُم تمومِ cardahom sale golnarom tamume. .

بازیگر باید در مرحله ی یازدهم وقتی از روی فرد خم شده می پرد، با باسن خود بر کمر او بکوبد و اگر نتواند این کار را بکند، سوخته است. در مرحله ی سیزدهم نیز باید دو بار پی در پی بر کمر فرد مذکور بزند، سپس از روی او بپرد.

اوّلی اوّلِ باری avvali avvale bari

پس از این مراحل، عبارت ها و جمله هایی گفته می شو د که بیشتر برای تقویّت تلفّظ صحیح واژگان و جمله ها به کار گرفته می شود. شمار این عبارت ها و جمله ها زیاد است؛ بنابراین، به چند نمونه بسنده می کنیم :

  1. پَسِ تُمبی چِدُم چِل کَشَه اُش هُد pase tombi cedom cel kasa os hod
    هر کَشَه ای چِل دَرَه اُش هُد har kasyi cel dara os hod
    هر دَرَه ای چِل تورَه اُش هُد har daryi cel tora os hod
    هر تورَه ای چِل چَش اُش هُد har torayi cel cas os hod
    هر چَشی چِل زِمَه اُش هُد har casi cel zema os hod
    هر زِمَه ای چِل کِخ اُش هُد har zemayi cel kex os hod
  2. شش پِشِ سبزِ شمس آبا، لَردِ زمینِ فخرآبا ses pese sabze samsaba larde zamine faxraba
  3. چوغی زدُم به گُربَه، گربَه کون به چوغُم کَرد cu I zadom be gorba gorba kun be cu om kard .
  4. این ورِ جوب دُمبَه نَدِ، اون ورِ جوب سُندَه ندِ، دُمبَه رَسُم، دُمبَه خورُم، سُندَه رَسُم، دُمبَه خورُم in vare jub domba nade on vare jub sonda nade domba rasom domba xorom sonda rasom domba xorom

——

نویسنده: احمدنور احمدی کارشناس ارشد زبان و ادبیّات فارسی

  • بازیهای محلی نخستین جشنواره نوروزی فرهنگ و هنر بلغان ۹۱
  • بازیهای محلی جشنواره نوروزی  بلغان ۹۲
غرفه های برپا شده در جشنواره نوروزی 92

غرفه های برپا شده در جشنواره نوروزی 92

غرفه های برپا شده در جشنواره نوروزی 1392 شامل :
رواق، ورزشی، ثبت خاطرات، فکربکر، همای سعادت، گفت و شنود، نگارستان، سماع قلم، ردپای رنگ، هنر و ادب، یارمهربان، اسمان شب، ایستگاه سلامت، تماشاگه راز، دهکده مجازی، پیشینه، دورفلک، تار وپود، گل دوخت، بالماسکه، کودکان خلاق، دارالشفا و کدبانو بودند.

    • غرفه رواق: کاری از مهندسین معماری علی و محمد پاسلاری از روستای لاغران، با ارایه ماکتها و نقشه های ساختمانی طراحی شده توسط خودشان علاقه مندان را راهنمایی می کردند.
    • غرفه ورزشی: با نمایش کاپ و لوح یادبود و افتخارات تیمهای ورزشی روستای بلغان از گذشته تا کنون به برپایی مسابقات والیبال و روپایی و دو استقامت نیز پرداختند.
    • غرفه ثبت خاطرات: كاري از هنرمندان عكاس روستاي بلغان، لاغران و هرم بود كه به نمايش عكسهاي برتر مي پرداخت.
    • غرفه فکر بکر: با ارایه انواع بازیهای فکری به محلی برای عزیزان و دوستدارن بازیهای شطرنج ، اتلو ، منچ ، دومینو ، …تبدیل شده بود.
    • غرفه همای سعادت: کاری از دارالقران بلغان به توزیع سی دی های آموزش قرآن ، آموزش وضو و نماز ، برشورهای اذکار مختلف و … می پرداخت و مسابقه پیامکی اطلاعات مذهبی و همچنین مسابقه حفظ قران نیز از زحمات این دوستان بود.
    • غرفه گفت وشنود: جایی برای گفتگو و تبادل نظر با میهمانان و بزرگان بود.
    • غرفه نگارستان: کارهای بسیار زیبای دست هنرمندان روستا شامل ویترا ، قاب سازی ، خمیر سازی ومعرق کاری و … را به نمایش عمومی گذاشته بودند.
    • غرفه سماع قلم و رد پای رنگ: خوشنویسان و نقاشان روستاها ، اثار زيباي خود را در معرض ديد عموم قرار داده بودند.
    • غرفه ادب و هنر: کاری از دانش اموزان دبیرستان بود ، که آثار هنری همکلاسیهای خود را جمع آوری کرده بودند.
    • غرفه یار مهربان: کتابهای مختلف علمی و مذهبی و طبی و… را به نمایش و فروش گذاشته بود.
    • غرفه آسمان شب: هر شب به رصد ستارگان و ماه می پرداختند و مسابقه اطلاعات نجومی در روزها برپا بود.
    • غرفه ایستگاه سلامت: با اندازه گیری رایگان قند خون ، قد ، وزن ، فشار خون اضافه وزن و … به بازدیدکنندگان سرویس می داد.
    • تماشاگه راز: کاری از کارشناسان ادبیات روستا و شاعران بومی که هر شب مشاعره درون غرفه ای داشتند و به دوستداران ادبیات و شعر انواع کتب شعر رامعرفی میکردند.
    • غرفه دهکده مجازی: نیز کاری از دانشجویان و کارشناسان سخت افزار و نرم افزار کامپیوتر که با نصب رایگان برنامه های آیفون وآندروید و همچنین معرفی سایت جدید bolghan.ir/wp/wp به آموزش علاقه مندان به دنیای مجازی می پرداختند.
    • غرفه های پیشینه و دورفلک: آثار قديمي روستا شبيه: سپ ، برزا ، جوخن ، داس ، هاس سنگی، كوزه و… را به نمايش گذاشته بود.
    • غرفه های تار و پود و گل دوخت: نیز هنرمندان قالی باف و گل دوز و خیاط روستا کارهای مختلف دست هنرمندان روستا را در معرض دید عموم قرار داده بود.
    • غرفه های بالماسکه و کودک خلاق: نیز مخصوص کودکان بود که با نقاشی بر روی صورت کودکان و همچنین ایجاد مکانی دنج برای نقاشی کودکان و بازیهای مختلف آنها را سرگرم و شاد می ساخت.
    • غرفه دارالشفا: به معرفی گیاهان دارویی روستا ، توضیحات آنها و عرضه آنها می پرداخت.
    • غرفه کدبانو: نیز با برگزاری مسابقات اشپزی و عرضه انواع غذاهای محلی قدیمی و همچنین طریقه ساخت آنها علاقه مندان را راهنمایی میکردند.

برای دیدن عکسهای جشنواره به آدرس زیر مراجعه کنید.

عکسهای از جشنواره نوروزی بلغان 1392

——

نویسنده: وحید شمسی

موقعيّت بازی های محلّی جنوب فارس

موقعيّت بازی های محلّی جنوب فارس

جنوب فارس از شمال به جهرم، از جنوب به استان هرمزگان، از شرق به داراب و از غرب به استان بوشهر منتهي مي شود. زبان ساكنان اين منطقه “گويش لاري” است كه اين گويش به زبان پهلوي ساساني نزديك است.

در اين منطقه هم چون ديگر مناطق ايران، فرهنگي رايج بوده است كه هويّت مردمان آن را رقم مي زد، امّا متأسّفانه در چند سال اخير به خاطر بي مهري ها و يورش گسترده ي رسانه ها و كمبود روابط دوستانه و انساني و شيوع آفت هاي نابودگر، به فراموشي سپرده شده است.

فرهنگ مردم اين منطقه بسيار گسترده و متنوّع بوده است كه پرداختن به آن نياز به زماني طولاني و كارشناسان خبره است و از توان اين جُستار خارج است. در اين جُستار با توجّه به زمان اندك و توانايي هاي نويسنده، تلاش بر اين است تا فقط گوشه اي از آداب و رسوم مردم اين منطقه كه همان بازي هاي محلّي است، معرفي شود. بعضي از اين بازي ها كه بسيار متنوّع بوده اند، ويژه ي پسران، برخي ويژه ی دختران و بخشی از آن ها مشترك بوده است.

هدف از اين باز ي ها افزون بر سرگرمي، تقويّت نيروي جسماني و گفتاري بازيگران و تقويّت حافظه و هوش بوده است تا بازيگران علاوه بر سرگرمي، براي يك زندگي خوب ساخته شوند.
در اين نوشته ده بازي منطقه ي يادشده معرّفي مي شود كه عبارت اند از:

  1. اوّلي اوّلِ باري avvali avvale bari
  2. پِشكُل كُلَه peshkol kola
  3. تيلُم بَه tilom ba
  4. چَش بِنَكِ cash benake
  5. دارتِپا dar tepa
  6. ريخِ rixe
  7. لَپَه شَست و پا فِراخ lapa sast o pa ferax
  8. مُچ و فيل mhoc o fil
  9. نَدركُت nadrkot
  10. يَلَختُر yalaxtor

لازم به يادآوري است كه شمار بازي ها بيشتر از موارد ذکرشده است و بازي هايي همانند : اَكِش كِش، كايي كو، خر مشو و… ، معرّفی نشده اند. آن چه در این تحقیق شناسانده مي شود فقط برخي از بازي هاي منطقه است.

شيوه ي گزينش بازيگران:

شيوه ي انتخاب بازيگران و تقسيم بندي آن ها دو گونه بود، که خود نوعي سرگرمي و تفنّن به شمار می آمد: 1- شيوه ي عمومي؛ 2-شيوه ي اختصاصي

  • شيوه ي عمومي : در اين شيوه ابتدا دو نفر به عنوان سرگروه انتخاب مي شدند. آن گاه بازيگران دو به دو با هم به گوشه اي مي رفتند و براي همديگر دو نام كه معمولاً نام يكي از حيوانات يا پرندگان بود، انتخاب مي كردند و بر مي گشتند و مي گفتند : “هلا هلا” ، سرگروهي كه حق انتخاب داشت پاسخ مي داد: “بند هلا” ، يكي از آن دو مي گفت : شير مي خواهي يا روباه، سرگروه جواب می داد: “شير”، و کسی كه نام شير را انتخاب كرده بود به گروه او و ديگري به گروه مقابل مي رفت.
  • شيوه ي اختصاصي : در برخي بازي ها براي اين كه معلوم شود كدام گروه بايد بازي را آغاز كند، از روش هاي به خصوصي استفاده مي شد كه در معرّفي بازي ها بدان پرداخته مي شود.

شرح نشانه های الفبایی و ترکیبی

نشانه شـــــــــرح    نشانه شـــــــــرح
A در واژه ي «‌ درد » Y ي در واژه ي « يك »
A آ در واژه هاي «آمدم » يا« جا » R ر
I ي در واژه ي « داريم » S س
U و در واژه ي «‌ دارو » Et ت در واژه ي « كوزت »
Xv خ در واژه ي «‌ خردن » لري Ey اي در واژه ي « key » انگليسي
S ش E كسره و ه در واژه ي «‌ خورده »
C چ En نشانه ي
J ج O ُ در واژه ي « مردُم »
G ك X خ
L ل Z ز
M م U و در واژه ي « داوود »
N ن , همزه ي فارسي
V و در واژه ي « واژه » B ب
P پ H ح
D د F ف
T ت

 

———
نویسنده: احمدنور احمدی کارشناس ارشد زبان و ادبیّات فارسی

معرفی بازیهای محلی

معرفی بازیهای محلی

درآمد

در دنيايي كه هر قوم و ملّيّتي تلاش مي كند سهمي در فرهنگ و تمدّن دهكده ي جهاني داشته باشد، بي توجّهي رسانه ها به آداب و رسوم ملّي، خيانتي بزرگ است. ما ايرانيان به عنوان يكي از كشورهايي كه سابقه ي ديرينه اي داريم بايد فرهنگ و تمدّن خود را براي خود زنده نگه داريم و تلاش كنيم آن را به جهانيان بشناسانيم. بر اساس اين وظيفه، همه ي كساني كه در اين راه توانايي دارند، بايد به خدمت گرفته شوند تا لااقل جوانان ايراني از آداب و رسوم خود آگاه باشند.

آن چه در پي خواهد آمد، تلاشي است در اين راستا؛ با اين اميد كه بر اين گونه تلاش ها روز به روز افزوده شود و ايران سهم واقعي خود را در فرهنگ و تمدّن كنوني بيابد .

ضرورت پرداختن به بازي ها

فرهنگ هر ملّت، هويّت ملّي آن مردمان را مي سازد. فرهنگ از ديدگاه ما همه ي باورها، رفتارها و كُنش هايي است كه انسان در زندگي اجتماعي خويش به آن پاي بند است و آن را به كار مي گيرد؛ بنابراين، آداب و رسوم جاري در هر منطقه، كه معمولا ريشه در باور ملي آن مردمان دارد، بخشي از فرهنگ آن جامعه است.

بي شك تقويّت و گسترش فرهنگ ملّي سبب دوام و ماندگاري هويّت يك ملّت خواهد شد و بي توجّهي به آن، نابودي و وابستگي را در پي خواهد داشت كه خيانتي است بس بزرگ و جبران ناپذير.

كشور متمدّن ايران فرهنگي بسيار كهن و ديرينه دارد كه متأسّفانه بي توجّهي و بي مهري هاي ما، آن را در معرض دگرگوني و نابودي قرار داده است و اگر در حفظ آن اقدام جدّي نشود، در آينده اي نه چندان دور از هويّت ايراني نشاني نخواهد ماند.

در دنياي پهناور كنوني كه تمامي كشورها با تبليغات گسترده و برنامه ريزي شده ي رسانه اي و با هزينه هاي هنگفت تلاش مي كنند تا هويّت خويش را حفظ نمايند و آن را به ديگران بشناسانند و اگر بتوانند ديگران را با خود هم سو سازند، ما ايرانيان – كه پیشینه مان نشان دهنده ی يكي از متمدّن ترين و كهن ترين فرهنگ های جهانی است- در جهت گسترش فرهنگ خويش و شناساندن آن به ديگران، نه تنها هيچ تلاشي نمي كنيم، بلكه گاه گام هاي بسيار ابتدايي را كه در اين زمینه برداشته مي شود، نادرست و خيانت مي پنداريم و كساني را كه در اين راه گام برداشته اند، بازخواست مي کنيم.

تا زماني كه نگرش ما چنين است، آيا نبايد شاهد روي آوري جوانانمان به فرهنگ ها و باورهاي بيگانه باشيم و اگر جوانمان به بيگانه گرايش پيدا كرد – كه متأسّفانه چنين شده است – چه كسي جز ما مقصر است؟ وقتي ما – به دليل هاي گوناگون – با نشانه ها و مظاهر فرهنگ ايراني بيگانه ايم و در ستيز دايم با آن هستيم، چگونه مي خواهيم روح تشنه ي جوانمان را سيراب كنيم تا احساس نياز نكند و به فرهنگ هاي ديگر وابسته نشود؟ ما نه تنها مي توانيم از فرهنگ خويش جوان خود را تغذيه كنيم، كه مي توانيم براي بسياري از ملّت ها فرهنگي بسازيم كه با آن زندگي كنند. فقط بايد خود را باور كنيم و از يك سويه نگري بپرهيزيم.

در زمانه اي كه رسانه ها اين گونه گسترده و فعّال فرهنگ ها را تبليغ مي كنند، ما ايرانيان در چه جايگاهي هستيم و چه قدر توانسته ايم از اين امكانات در جهت گسترش و شناساندن فرهنگ خويش بهره ببريم ؟ متأسّفانه بسياري از آداب و رسوم جاري در اين كشور پهناور، نه تنها براي همه شناخته شده نيست، كه حتّا جوانان همان مناطق نيز از آن ها اطّلاع ندارند.

بنا بر آن چه گذشت و با توجّه به ضرورت ها، تحقيقي گسترده و همه جانبه در باره ي فرهنگ ايراني، بسيار بايسته است و مي تواند به بسياري از نيازهاي جامعه جواب گويد كه اميدواريم با توجّه بيشتر دست اندركاران و توجّه خاصّ بنياد محترم ايران شناسي، شاهد رشد و اعتلاي فرهنگ و ملّت ايرانی باشيم.

مهم ترين ضرورت ها عبارتند از :

  1. فرهنگ سازي: همان گونه كه از پيش گفته شد، اين گونه تحقيق ها مي تواند براي بسياري از مردمان، فرهنگي بسازد كه با آن زندگي بهتري را تجربه كنند.
  2. نگه داري فرهنگ ايراني : اين آرزو زماني تحقّق خواهد يافت كه همه ي دوست داران فرهنگ ايراني در سراسر ايران با حمايت بنياد محترم ايران شناسي، فرهنگ ها و آداب و رسوم مناطق خود را جمع آوري كنند و آن را در دسترس همگان قرار دهند.
  3. جلوگيري از وابستگي : يكي از دغدغه هاي ما ايرانيان اين است كه جوانانمان را از وابستگي دور نگه داريم. آن چه سبب وابستگي مي شود، ناآشنايي مردم با فرهنگ و پشتوانه ي فرهنگي است و آشنايي با فرهنگ سرزمين مان بهترين گزينه اي است كه مي تواند از وابستگي و نابودي مان جلوگيري كند.
  4. ايجاد سرگرمي هاي مفيد : با گسترش و شناساندن بازي های محلّه ای و منطقه ای، مي توان اوقات فراغت جوانان را پر نمود و آنان را از افتادن در ورطه های خانمان سوز بازداشت.
  5. ايجاد يك زندگي سالم : برخي از اين بازي ها، بازيگران را براي يك زندگي سرشار از طراوت، جوان مردي و قدرت مندي، آماده مي سازد.
  6. تقويّت توانش زباني : در برخي از بازي هاي معرّفي شده از جمله «اوّلي اوّلِ باري»عبارت هايي به كار رفته است كه تكرار آن ها به جز تقويّت حافظه، سبب تقويّت توانش زباني بازيگران مي شود.
  7. ايجاد همدلي : بسياري از اين بازي ها جنبه ي گروهي دارند و سبب همدلي و صميميّت بين بازيگران مي شود.

———

نویسنده: احمدنور احمدي كارشناس ارشد زبان و ادبيّات فارسي