عاشق نقاشی و گرافیک هستم

عاشق نقاشی و گرافیک هستم

بهلول بلارک هستم، در مهر ماه ۶۸ در روستای بلغان، یکی از روستاهای شهرستان لار واقع در استان فارس و در خانواده ای نسبتاً پرجمعیت متولد شدم. تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در بلغان سپری کردم. از سنین کودکی و نوجوانی به نقاشی علاقمند بودم و نقاشی می کردم اما از آنجایی که هیچ راهنمایی نداشتم و امکانات آموزشی محدود بود نمی توانستم در سطوح حرفه ای فعالیت کنم. در سن ۱۶ سالگی با کمک برادر بزرگ ترم توانستم کامپیوتر بخرم و فعالیت های کامپیوتری را از همان لحظه آغاز کنم. از همان دوران با آشنایی هایی که با نرم افزارهای گرافیکی مانند تری دی استدیو مکس و فتوشاپ از طریق شبکه آموزش و دیگر منابع پیدا کردم بصورت جسته و گریخته به یادگیری آنها پرداختم.

به دلیل علاقه ای که به نرم افزارهای کامپیوتری داشتم تحصیلات دانشگاهی ام را در رشته نرم افزار در دانشگاه بیرجند آغاز کردم.

به رشته ی کامپیوتری علاقه داشتم اما بیشتر از آن به هنر علاقمند بودم، همین علاقه ی دو طرفه ی من باعث شد تا من به سمت سبک جدیدی از هنر یعنی هنر دیجیتال (Digital Art) سوق پیدا کنم.

در دوران دانشجویی توانستم فعالیت های زیادی با مشارکت دوستانم در رشته های مختلف انجام دهم از جمله:

  • برگزاری مسابقات کشوری رباتیک که من مسئولیت تمامی امور گرافیکی، ثبت نام، طراحی و پشتیبانی سایت را بر عهده داشته باشم
  • برگزاری دوره های آموزشی فتوشاپ، طراحی سه بعدی و طراحی سایت در سطح دانشگاه
  • ترجمه کتاب های کامپیوتری و برنامه نویسی

چنین فعالیت هایی در ترم دوم و سوم دانشگاه برای من تجربه های بزرگی به شمار می آمد.

بعد از پایان کاردانی و شرکت در کنکور کاردانی به کارشناسی توانستم با رتبه ۶۹ در دانشکده باهنر شیراز تحصیلاتم را ادامه دهم.

در شهر شیراز فرصت های شغلی زیادی در اختیارم قرار گرفت و پیشنهادات کاری زیادی داشتم، بنابراین بصورت پاره وقت مشغول به کار شدم تا جاییکه توانستم در زمینه گرافیک وب بیش از ۷۰ عنوان قالب سایت طراحی کنم اما هیچ وقت اجازه ندادم اینکار مرا از هدف اصلی ام یعنی هنر و گرافیک دور کند.

هنر شامل بخش های مختلفیست و من به مرور زمان با اتفاقاتی که در جریان زندگی ام می افتاد بیش تر با آن آشنا می شدم و سعی می کردم بخش های تخصصی تری را انتخاب کنم تا جاییکه در ترم آخر کارشناسی با جمعی از دوستانم برای شرکت در مسایقات کشوری بازی سازی رایانه ای به کاشان سفر کردم. بعد از مسابقات با افرادی آشنا شدم که جزو بازی سازهای حرفه ای ایران بودند و بعد از تحقیقات متوجه شدم که در مجموعه ای بنام انستیتو ملی بازی سازی تهران فعالیت دارند و هر ساله دوره های تخصصی برگزار می کنند.

به تهران رفتم و در آن دوره ها شرکت کردم. حدود دو سال بطول انجامید. واقعاً خوشحال بودم چون احساس می کردم مسیر رو تا اینجا درست سپری کردم. در آن لحظه بود که من دقیقاً هدفم بطور تخصصی مشخص شده بود و دوست داشتم ایده پرداز بازی های رایانه ای باشم که اصطلاحاً با Concept Art شناخته می شود.

در مدتیکه در تهران بودم توانستم در چند شرکت و بر روی چند پروژه انیمیشن ایرانی و خارجی کار کنم برای مثال:

Four and a half friends پروژه آلمانی که من مسئولیت نقاشی پس زمینه (Background Artist) رو داشتم و همچنین پروژه Leo and Pizza که این هم آلمانی بود و من مس بافت دهی فضای داخلی (Interior texture artist) رو داشتم و …

Concept Art در ایران فرصت های شغلی زیادی نداشت اما با ارتباطاتی که با افراد مختلف در سطح بین المللی داشتم هیچ وقت ناامید نشدم و تصمیم گرفتم مدتی را به تحقیق و مطالعه دقیق تر در این زمینه بپردازم و خود را برای ورود به شرکت های خارجی آماده کنم.

چقدر زیباتره به علایق و اهداف فرزندانمون احترام بگذاریم و در صدد راهنمایی و کمک کردن به اونها باشیم بجای اینکه علایقشون رو سرکوب کنیم.

و در پایان جا داره از تمام عوامل نشریه صحبت نو که این فرصت رو در اختیار من قرار دادن تشکر ویژه کنم، همچنین از خانواده دوست داشتنی ام، پدر و مادر بزرگوارم، برادر گرامی ام، دوستان خوبم و تمام کسانی که به من کمک کردن و بهم امید دادن تشکر کنم. سپاس گذار همه ی شما هستم.

 

برگرفته از نشریه صحبت نو اوز
مراداد ماه ۹۴، شماره هفتم

ابراهیم احمدی

ابراهیم احمدی

ابراهيم احمدي فرزند محمد در سال 1342 در بلغان متولد شد. تحصيلات دوران ابتدايي و راهنمايي را در اين روستا به پايان رساند. دوران دبيرستان  را از سال 1356 در دبيرستان رازي شيراز آغاز كرد و در سال 1360 موفق به اخذ ديپلم تجربي با معدل 19/17 گرديد اما درآن سال به علت عدم برگزاري كنكور و تعطيلي دانشگاهها و موسسات آموزشي موفق به ورود دانشگاه نشد. در سال1361 در امتحان دوره بهياري شركت كرد و توانست به عنوان يكي از دو سهميه لارستان دوره يكساله بهياري را با موفقيت پشت سر گذاشته و در سال 1362 در بيمارستان امداد اوز استخدام و مشغول به خدمت شد.

وي 6 ماه پس از آغاز به كار در بيمارستان اوز به عنوان مسئول بخش (داخلي -اطفال) انتخاب شد و همزمان به عنوان مربي امداد هلال احمر اوز فعاليت ميكرد. در سال 1365 در كنكور سراسري دانشگاهها شركت نمود و در رشته پرستاري دانشگاه علوم پزشكي شيراز پذيرفته شد و با اخذ ماموريت كار و درس را تواما ادامه داد.

ابراهيم احمدي در سال1368 با خانم نسرين بدري فرزند محمود ازدواج نمود كه حاصل اين ازدوج يك فرزند دختر به نام آذين (متولد1369) و يك پسر به نام محمد متولد 1375 است.

وي در سال 1371 در مقطع كارشناسي پرستاري از دانشگاه علوم پزشكي شيراز فارغ التحصيل گرديد و فعاليت تمام وقت خود را در بيمارستان اوز از سال 1369 به بيمارستان منقل شده و با نام بيمارستان اميدوار اوز فعاليت مي كرد ادامه داد. از سال 1372 با ارتقاي شغلي و تغيير عنوان به عنوان رئيس خدمات پرستاري منصوب گرديد و توانست دراين سمت منشاء خدماتي شده به نحوه ي كه با مشاركت همكاران و مسولين وقت، جايگاه حرفه پرستاري در بيمارستان اوز ،شهرستان و سطح استان در سطح قابل قبولي مطرح و حفظ گرديده است.

از سال 1378 با مشاركت مدير وقت بيمارستان اوز (آقاي عبدالعزيز خضري) و جمعي از كاركنان بيمارستان فصل نامه (علمي، فرهنگي، اجتماعي ) پيام خاتم، ارگان داخلي بيمارستان اميدوار اوز راه اندازي و به عنوان سردبير مشغول به خدمت شد. در طي نزديك به 40 ماه 15 شماره از اين نشريه چاپ گرديد وحاوي مطالب مختلفي بود كه پس از 40 ماه وبا تغيير مديران وقت انتشار آن متوقف شد.

با توجه به برنامه ريزي انجام شده توسط جمعي از فعالين فرهنگي اوز وي نيز به اين جمع پيوست و به عنوان يكي از بنيانگذاران (شواري سرپرستي نشريه ماهنامه) عصر اوز از سال 1379 فعاليت خود  در اين زمينه آغاز كرد واولين شماره عصر اوز دربهمن ماه 79 منتشر شد. ابراهيم احمدي علاوه بر عضويت در شوراي سرپرستي، پس از تدوين اساسنامه به عنوان عضو شوراي نويسندگان انتخاب كه تا كنون در اين سمت ادامه فعاليت داده و به عنوان معاون سردبير، دبير كميته علمي ومشاور كميته نيمكت نيز در اين نشريه فعاليت مي كند . در طي 144 شماره از عصر اوز كه تاكنون منتشر شده نامبرده مقالات متعددي به اين نشريه ارائه داده كه به عنوان سخن اول، يادداشت، مقاله و بعضا گزارش و گفتگو با مسولين به چاپ رسيده است .

بنا به درخواست دست اندركاران تيم فوتبال نفت اوز در سال 1379 همكاري خود را با اين تيم به عنوان سرمربي آغاز كرد و به لطف همدلي و نيروي جواني بازيكنان در 2 سال متوالي با اين تيم توانست به مقام قهرماني فوتسال جام رمضان بخش اوز نايل آيد. در سال1381 نيزدر كنار مهندس مسعود كراماتي (رئيس هيات وقت فوتبال بخش اوز) به عنوان دبير هيات فوتبال خدمت خود را ادامه داد. وي به مدت 2 سال (90-89) نيز به عنوان مسئول هيئت ورزش هاي بومي محلي با همكاري صميمانه جمعي از نيروهاي علاقه مند و دلسوز فعاليت نموده كه علاوه بر برگزاري مسابقات مختلف، زمينه تشكيل هيئت بازي هاي بومي محلي بانوان نيز فراهم گرديد.

پس از باز نشستگي آقاي عبدالعزيز خضري مدير وقت بيمارستان اوز در سال 1382 مسوليت اين بيمارستان را پذيرفت اما با توجه به مشكلات موجود، پس از گذشت يك سال ازاين مسئوليت استعفاء داد و مجددا به عنوان رئيس خدمات پرستاري ادامه خدمت داد.

پس از استعفا از مديريت بيمارستان در سال1383، با جلب نظر آقاي حاج محمود بدري و فرزندان و فراهم شدن بستر سرمايه گذاري توسط آنان، اقدامات لازم را جهت اخذ مجوز نمايندگي سايپا در اوز را آغاز كرد  و پس از اخذ مجوز، عمليات ساخت و ساز را شروع و در بهمن ماه 1385 اين نمايندگي با حضور جمعي از مردم، نماينده مجلس، فرماندار وساير مسئوليين افتتاح و مورد بهره برداري قرار گرفت وآقاي احمدي به عنوان مدير در اين نمايندگي نيز مشغول به خدمت شد.

در مدت فعاليت در اين نمايندگي علاوه بر خدمامت فروش و پس از فروش سايپا و خدمات امداد خودرو توانست نمرات لازم را در ارزيابي وزرات صنايع و سايپا يدك را كسب كرده وعلاوه بر اخذ مجوز به خدمات دو گانه سوز، در سال 1387، نمايندگي فروش شركت پارس خودرو و زامياد را دريافت وموفق به اخذ گواهينامه بين المللي  2000-9001  ISO درسيستم مديريت كيفيت نيز گرديد. اين نمايندگي درسال هاي 88 و 89 به عنوان نماينده برتر شهرستان ها معرفي شد و در سال 90  نيز در ارزيابي سازمان بازرسي وزارت صنايع به رتبه يك ارتقا يافت كه در نوع خود قابل توجه است.

ابراهيم احمدي علاوه بر فعاليت هاي فوق الذكر در انتخابات هيات مديره انجمن خيريه اوز به عنوان از اعضاي هيات مديره انتخاب شد و از سال 1386 تاكنون به عنوان عضو هيات مديره وعضو واحد برنامه ريزي داخلي اين انجمن مشغول به فعاليت است با توجه به اعتقاد وي به گردش مسئوليت ها تاكنون درپست هاي: مدير اجرايي، رئيس هيئت مديره، دبير و خزانه دار انجمن انجام وظيفه كرده است و در حال حاضر نيز به عنوان يكي ازاعضاي هيئت پيگيري راه اندازي بخش دياليز دربيمارستان اميدوار، تحت پوشش انجمن خيريه مي باشد. وي ازسال 1383 تاكنون عضوهيات امناء بيمارستان اميدوار اوز در كنار ساير اعضا مشغول به فعاليت مي باشد.

ابراهيم احمدي پس از26 سال خدمت مستمر در بيمارستان اوز درسال 1388 به افتخار بازنشستگي نايل آمد. ضرورت راه اندازي دانشكده دولتی بهداشت در اوز موجب شد تا به عنوان يكي ازاعضاي هيئت پيگير اين دانشكده از سال 88 به همراه ساير اعضا پيگيري ها را تداوم داده تا پس ازصدور موافقت اصولي از وزارت بهداشت درسال 89  و همراهي خيرين درتامين منابع مالي و طي مراحل اداري، اين دانشكده نيز در مهر91 دانشجو بپذيرد و عملا فعاليت آموزشي خود را آغازكند. وي همچنان به عنوان يكي ازاعضاي اين هيئت پيگير امور جاري و ساخت سايت اصلي دانشكده بهداشت مي باشد.

ابراهيم احمدي دغدغه اجتماعي خود را شايسته سالاري فارغ از وابستگي هاي قومي و جناحي مي داند. وي اعتقاد دارد بهره گيري از فرصت ها و پتانسيل ها عامل پيشرفت بوده و فرصت سوزي از موانع اصلي آن است.

نویسنده: هادی صدیقی (اوزیها – فیس بوک)

مصاحبه با غلامرضا احراری

مصاحبه با غلامرضا احراری

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت معلم مهربان و انسان ساز
ضمن پوزش از شما از اینکه وقت شریفتان را در اختیار ما گذاشته اید، برای پربار شدن ماهنامه پیام بلغان در نظر داریم در هر شماره با یکی از شخصیتهای فرهنگی یا افرادی که به نحوی در پویائی جامعه بلغان شریف قدیمی برداشته اند مصاحبه ای ترتیب دهیم تا ضمن راهنمایی، جوانان و نوجوانان با مسایلی در رابطه با سازندگی بلغان آشنا شوند تا مثل همیشه بلغانی آباد و عاری از هر گونه بی بند و باری داشته باشیم.

س: لطفا خودتا را به طور کامل معرفی کنید.
ج: غلامرضا احراری متولد 1333 اهل بلغان هستم، داری مدرک فوق دیپلم دینی و عربی. در حال حاضر بازنشسته آموزش و پرورش می باشم.

س: کودکی و نوجوانی شما چگونه گذشت و چه مشکلاتی در راه تحصیل علم بر سر راه شما بود؟
ج: کودکی را در روستای بلغان پشت سر نهادم. در سن 5 سالگی وارد مکتب شدم و در سن 7 سالگی به دبستان پای نهادم. پس از طی دوره شش ساله ابتدایی در سال 1346 جهت ادامه تحصیل به شهرستان جهرم عزیمت نمودم. در سال 1349 پس از قبول در امتحان ورودی وارد دانشسرا شدم. مشکلات زیادی در عرضه زندگی به خصوص برای کسانی که قصد ادامه تحصیل داشتند وجود داشت، در زمستان وسایل گرم کننده و در تابستان وسایل خنک کننده وجود نداشت، حتی از وسایل روشنایی در شب بی بهره بودیم و از چراغ موشی استفاده می کردیم، جهت مسافرت به شهرستان جاده درستی وجود نداشت در کل منطقه تنها یک خودرو وجود داشت که با آن مسافرت ما تا جهرم شش تا هفت ساعت طول می کشید، در شهر باید در خانه اجاره ای، خودمان غذا آماده می کردیم، لباس می شستیم، خرید می کردیم در حالیکه هیچگونه آمادگی قبلی نداشتیم و مدتها با افرادی آشنا برخورد نداشتیم. خلاصه همه مشقات را تحمل کرده، ادامه تحصیل دادیم تا فردی مفید برای خانواده و جامعه باشیم.

س: از چه سالی وارد آموزش و پرورش شدید و در چه سالی بازنشسته شده اید، آلان مشغول چه کاری هستید؟
ج: در سال 1349 پس از طی دوره سه ساله دبیرستان نظام قدیم، وارد دانشسرای مقدماتی لار شدم. بعد از 2 سال تحصیل در این مقطع به خدمت آموزش و پرورش لار در آمدم. با احتساب دوره دو ساله، سی سال در خدمت آموزش و پرورش در مقطع های مختلف بودم که در مهر سال 1379 به افتخار بازنشستگی نایل آمدم و فعلا با اداره مغازه ای خود را مشغول کرده ام.

س: یکی از خاطرات اولین سالهای تدریس و همچنین از آخرین خاطرات خود در عرصه آموزش و پرورش.
ج: خاطرات بسیار زیاد است زمانی که وارد عرصه خدمت شدم نوجوانی کم سن و سال بود که فوت و فن اداره زندگی و کلاس داری را نمی دانستم با این حال در اولین سال خدمت، اداره یک دبستان پنج کلاسه را به عهده داشتم ولی در برابر شوقو و ذوق خدمت و استقبال و همکاری روستای مشکلات ناچیز بودند، با خاطره ای خوش اولین سال خدمت را پست سر گذاشتم.
بهترین خاطراتم اینکه در تمام مقاطع تحصیلی از نهضت گرفته تا ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان تدریس نموده ام و با کودک، نوجوان، جوان و پیرمرد و پیرزن سروکار داشته ام.

س: سهم پدر و مادرتان در موفقیت شما چقدر بوده است؟
ج: فرهنگ مردم، افراد جامعه، پدر و مادر هر یک به سهم خود تاثیر زیادی در موفقیت و عدم موفقیت دارند و من موفقیت خود را مرهون زحمات و تلاش و راهنماییهای پدر و مادرم می دانم.

س: نظرتان در مورد ادامه تحصیل دختران چیست؟ آیا دو مساله ازدواج و تحصیل منافی همدیگر هستند؟
ج: کسب علم بسیار ارزشمند است و جامعه ما به افراد تحصیل کرده جهت اداره خود نیازمند است و طبق دستورات اسلامی، یادگرفتن علم بر هر مرد و زنی واجب است. واضح است که فرد تحصیل کرده بهتر می تواند زندگی را اداره کند تا به سعادت برسد، مادر تحصیل کرده خانه را بهتر اداره می کند و فرزندان شایسته تری را تحویل جامعه می دهد. هیچ مانعی نباید جلو ادامه تحصیل دختر یا پسر را بگیرد، باید ضمن حفظ و رعایت اصول، ادامه تحصیل تا اخذ تحصص ادامه یابد و ازدواج بهانه و مانعی برای ادامه تحصیل نباشد.

س: بزرگترین آرزویتان چیست؟
ج: داشتن مملکتی آزاد، آباد و پیشرفته با افرادی مؤمن، متعهد و متخصص به دور از هرگونه دغدغه خاطر امنیت در همه سطوح.

س: چه نظری در مورد جامعه علمی بلغان دارید؟
ج: اگر منظور از جامعه علمی وجود مدارس، مساجد و دانش آموز و اداره آنها باشد هر چند وقت از قدمت بسیاری برخورداریم ولی باید اذعان کنیم که هنوز در ابتدای راهیم. باید تلاش بیشتری مبذول داریم، منیتها و دوئیت را کنار بگذاریم، از امکانات و استعداد بالقوه افراد به نحو صحیح و مطلوب استفاده کنیم تا به جایی برسیم که ریشه بیسوادی به معنای امروزی در جامعه از بیخ و بن برکنیم.

س: رمز موفقت در کارهای چیست؟
ج: ایمان، توکل، پشتکار و خودباوری

س: شما در کارهای هنری از قبیل تئاتر در مناسبهای مختلف شرکت داشته اید و باعث ایجاد روحیه در جوانان می شدید، ضمن عنوان خاطره ای در این مجال نظرتان را در مورد هنر و فعالیتهای هنری بفرمائید؟
ج: خاطرات زیادی دارم، آغاز فعالیت من در این مورد به سالهای 46-47 بر می گردد و سی و چند سال فعالیت بیش از صدها خاطره در پی دارد.
من بیشتر ظنز کار کرده ام و در محیط روستا یک فعال هنری باید همه امور را خود به عهده بگیرد از نویسندگی تا کارگردانی، گریم، بازی و …. سعی من بر این بوده تا ضمن فراهم آوردن اوقات خوش، گوشه ای از معضلات و کمبودها و تبعیضها را در قالب نمایش عرضه نمایم. در نمایشی قرار بود فردی را با طناب اعدام کنیم با وجود آن که کلیه جوانب را در نظر گرفته بودیم ولی زمانیکه محکوم به طناب آویخته شد جدا ترسدیم و ناخودآگاه از پشت صحنه وارد صحنه شدم و محکوم را با چثه بزرگش بر دوش گرفتم و در هوا نگاه داشتم!! خلاصه نمایش در نمایش شد.
هنر به معنای عام، عرضه کردن کار به نحو صحیح آن می باشد و به معنای خاص آن، عنوان کردن گفته ها و ناگفته ها با حرکات و اشاره و کنایه می باشد. برای هنر و هنرمند ارزش قائل شویم. هر شخص ذی شعوری هنر دارد ما باید راه عرضه آن را به او نشان دهیم چه خوب است که هنر را به تأتر بسنده نکیم بلکه نقاشی، خطاطی، خیاطی …. راه هنر بدانیم که متاسفانه روستای ما سیر نزولی و رکود را می پیماید.

س: نظر خودتان را در مورد ماهنامه پیام بلغان بفرمائید؟ برای پیشرفت این مجموعه فرهنگی چه پیشنهادی دارید؟
ج: من به گردانندگان ماهنامه “خدا قوت” می گویم و خدماتشان را در توسعه فرهنگ ارج می نهم و توفیق آنها را آرزومندم. به وجود آنکه این ماهنامه را افراد مبتدی و غیرمتخصص اداره و منتشر می کنند، چون نیت خالص است و هدف، آگاهی دادن به مردم، از جذبه خاصی برخوردار است و روشنگر. استفاده از تجربیات روزنامه نگاران و اهل قلم، متنوع کردن مطالب، بازگو کردن مشکلات و کمبودها، استمداد از مسئولین، تفرقه زدایی و عنوان مطالبی در جهت اتحاد و اتفاق و مشارکت مردم، ماهنامه را وزین تر می کند.

س: اگر صحبتی برای خوانندگان دارید بفرمائید.
ج: ضرب المثلی است که “چه بگویم که دیگر گفته نمانده” ولی من می گویم هر چه در ارشاد و راهنمایی مردم بگویم کم گفته ام، چون در ارتباط با ماهنامه است سخنم را با اهل قلم و شعر و سخن به پایان می برم: در قلمفرسایی و سرودن شعر و سخنرانی بسیار مواظب باشیم، بیخود و بی جهت کسی و مقامی را ارج ننهیم و مداح و چاپلوس نباشیم، بی جهت کسی را نکوبیم و سرکوفت نزنیم و به قول آن فرد فارسی زبان که عربی نمی دانست “حق را لاحق و لاحق را حق” جلوه ندهیم که مصیب به بار می آید و فاجعه می آفریند.

 

—–

منبع: ماهنامه پیام بلغان – 1381